عـکس,خبر,گزارش و آثاری از اعضای انجمن ادبی حافظ شهرستان گنبد کاووس

آمار مطالب

کل مطالب : 151
کل نظرات : 105

آمار کاربران

افراد آنلاین : 1
تعداد اعضا : 69

کاربران آنلاین


آمار بازدید

بازدید امروز : 1
باردید دیروز : 16
بازدید هفته : 49
بازدید ماه : 1343
بازدید سال : 1712
بازدید کلی : 16738

                     تبادل لینک هوشمند
  برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان انجمن ادبی حافظ و                                  آدرس
 http://gonbadhafez.loxblog.com لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته .                           در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






Alternative content


تبلیغات
<-Text2->
نویسنده : شورای مرکزی
تاریخ :
نظرات

 مخفي نکن این مخزن الاسراِر غني را

بر ھم نگذار این دو عقیِق یمني را
 
بگذار که از خنده ات الھام بگیرم
 
بیرون بده آن قافیه ھاي دھني را
 
 
 صالح دروند
تعداد بازدید از این مطلب: 215
برچسب‌ها: شعر , غزل , انجمن , حافظ ,
موضوعات مرتبط: صالح دروند , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : شورای مرکزی
تاریخ :
نظرات

چيزی نمانده است از اين ايل بگذريم

من ماندم و جنازه هابيل... بگذريـــم

آب خوش از گلوی تو پايين نمی رود

از خير نان اين دو سه زنبيل بگذريم

حالا كه خوب... شكر خدا چاه كنده ايم

حيف است ساده از بغل بيل بگذريــــم

با اين عصا که معجزه ای هم نمی کند

بـايد دوباره از وسط نيــل بگذريــــــــــم

هر روز كارمان شده شعر سپيد و سنگ

يعنی غزل مزل همه تعطيل... بگذريـــم


(آرش پورعلیزاده)

تعداد بازدید از این مطلب: 150
موضوعات مرتبط: ارش پورعلی زاده , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : شورای مرکزی
تاریخ :
نظرات

 شاید که فراموش کنم پشت سرم را


اما چه کنم این همه خون جگرم را
 
من بوسه ی ماسیده ام و تاب ندارم

ای کاش لبت کم بکند دردسرم را

آرام مرا بشکن و آرام بسوزان

نازک تر از آنم که بسازی تبرم را

من شعله ی بی طاقت این باغ بزرگم

آرام بسوزان که ببینی هنرم را

از پیله به پروانه مگر چند صباح است؟

کبریت بکش زندگی مختصرم را

سجاد حیدری قیری
تعداد بازدید از این مطلب: 184
موضوعات مرتبط: سجاد حیدری قیری , ,
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1


نویسنده : شورای مرکزی
تاریخ :
نظرات

 لبخند تو گل هایی با طعم عسل دارد

هر خاطره ات ردی٬هر جای محل دارد

روزی که تو را دیدم آوار شدم بر خود
قلبم شده ارگ بم،پا روی گسل دارد

باور نکنی هر کس لبخند به رویت زد...
این شهر که می بینی عشاق دغل دارد

چون جاده طولانی،هی دور شدی از من
جای تو فقط گریه این زن به بغل دارد

پروانه ی غمگینی دور از تو در این خانه
در باغچه اش تنها ،گل های بدل دارد

«داد از غم تنهایی،وقت است که باز آیی»
«ای پادشه خوبان»هر قول عمل دارد

مینا سراوانی
تعداد بازدید از این مطلب: 197
موضوعات مرتبط: مینا سراوانی , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : شورای مرکزی
تاریخ :
نظرات

 لذت مرگ نگاهی ست به پایین کردن

بیـن روح و بدن ات فاصله تعیین کردن
 
نقشه می ریخت مرا از تو جدا سازد "شک"
 
نتوانست،  بنا  کـــرد  بــــه  توهیـــن کردن
 

(کاظم بهمنی)
تعداد بازدید از این مطلب: 203
موضوعات مرتبط: کاظم بهمنی , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : شورای مرکزی
تاریخ :
نظرات
افتاده‌ای در جانم و ‌در جانم ‌این آفت،
آن می‌کند با من که با جان زمین، آفت

افتاده‌ای در جانم و با جانم این نجواست:
تو جان سالم در نخواهی برد از این آفت

افتاده‌ای در جان و با جانم چنان کردی
که با جهان، اهل جهان ای اینچنین آفت!

ای من چه می دانم کجای این غزل درخواب!
ای من چه می دانم چه! ای درمن‌ترین آفت!

ما را به تو چشم امیدی نیست؛ این یعنی
دارد به جای افعی از هر آستین، آفت

رخ می‌کند. تو ریشه در بی‌ریشگی داری
تو ریشه در بی‌ریشگی داری؛ همین آفت،

کافی است تا هفتاد پشتم را بسوزاند
ای برترین و سرترین و هَرترین آفت!

ما می‌زنیم از زندگی بیرون و بعد از ما
می‌افتد و در جان هرچه کفر و دین آفت

می‌افتد و در جان هر عین‌الیقین تردید
چونانکه در دین، بعدِ میرالمؤمنین آفت

ما می‌زنیم از این غزل بیرون و شکی نیست
با ما و بی ما زندگی یعنی همین آفت

علی اکبر یاغی تبار
تعداد بازدید از این مطلب: 188
موضوعات مرتبط: علی ااکبر یاغی تبار , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : شورای مرکزی
تاریخ :
نظرات

 امشب به سرم زد بنويسم غم خنياگري ات را

پنهان کنم از ديده مردم ، شب خاکستري ات را 

من حنجره زخمي شب هاي سکوتم !که چنين تلخ 
فرياد زدم  تا بگشايي گره روسري ات را !؟ 

آواز بخواني سرکوچه ، به همان سبک قديمي 
تا زنده کني هم منو هم عاشق (حاجيلري ات) را 

يک بار دگر باز برقصي و برقصاني و با شور 
بردامنه دشت بپاشي ! هنر آذري ات را
  
گفتي تو که ( عاشق شدن و ناز کشيدن  ) دم پيري 
سخت است ! ولي  مي روم آخر که بيابم  (پري ات) را .
 
مختار رنجيده
تعداد بازدید از این مطلب: 130
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : شورای مرکزی
تاریخ :
نظرات

 

صوتت - اگر چه حنجره ات ساز بادي است-

يادآور صداي سه تار "عبادي" است!

 

اندام تو ميان كمربند كافرت

چون شِعب، در محاصره ي اقتصادي است!

 

رنگين كمان به پيروي از ابروان تو

پيوسته در تصور من، نوك مدادي است

 

هر جمعه شب، به عشق تو تا مسجد آمدن

مثل نماز جمعه سياسي - عبادي است!

 

آغوش من براي هميشه از آنِ توست

سلول تنگ سينه ي من، انفرادي است!

 

با اينكه با تو زندگيِ نوح هم كم است

بي تو همين دو نصف نفس هم زيادي است!

 

همراه من بمان كه به ناباوران عشق

ثابت كنيم شاكله ي عشق، شادي است

 

ثابت كنيم گسترش عشق در جهان

واجب تر از مبارزه با بي سوادي است !

 

از غلامرضا طریقی

تعداد بازدید از این مطلب: 212
موضوعات مرتبط: غلام رضا طریقی , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : شورای مرکزی
تاریخ :
نظرات

 

 

 گرفته بوی تو را خلوت خزانی من

 

   کجایی ای گل شب بوی بی نشانی من؟

 

    غزل برای تو سر می برم،عزیزترین!

 

    اگر شبانه بیایی به میهمانی من

 

    چنین که بوی تنت در رواق ها جاری است

 

    چگونه گل نکند بغض جمکرانی من؟

 

    عجب حکایت تلخی است ناامید شدن

 

   شما کجا و من و چادر شبانی من؟

 

   در این تغزل کوچک،سرودمت ای خوب

   خدا کند که نخندی به ناتوانی من

 

    به پای بوس تو آیینه دستچین کردم

 

    کجایی ای گل شب بوی بی نشانی من؟

 

 (سعید بیابانکی)

تعداد بازدید از این مطلب: 185
موضوعات مرتبط: سعید بیابانکی , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : شورای مرکزی
تاریخ :
نظرات

 باد می آید و موهات پریشان شده است

باد با توست...همین است که طوفان شده است

 

آخرش خلق رطب، ختم به لبهای تو شد

مثلا معجزه ها، ختم به قرآن شده است

طعم لبهات عسل، "فیه شفاء للناس"
کافر از آیه ی لبهات مسلمان شده است

شب یک روز کذایی به خیابان رفتی
بعد از آن شب همه ی شهر خیابان شده است

زل زدی سمت افق...بغض شدی...فهمیدم
پشت چشمان تو یک فاجعه پنهان شده است
 
"جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنه"
جنگ از دوری چشم تو فراوان شده است

رگ زدی...خون دلم ریخت به "گرمابه ی فین"
فرض کن یک شبه شیراز تو کاشان شده است

خون به پا کرده ای و شال به سر کرده ای و
راه افتاده ای و جاده هراسان شده است

جاده ها حسرت گیسوی تو را می خوردند
پیچ هر گردنه در موی تو "حیران" شده است

این! همین کوه فرو ریخته اندام من است
ترک آغوش تو کرده ست که ویران شده است

یوسف مصر! به برگشتن خود فکر نکن
مدتی هست که کنعان تو زندان شده است. 

رضا طبیب زاده
تعداد بازدید از این مطلب: 581
موضوعات مرتبط: رضاطبیب زاده , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : شورای مرکزی
تاریخ :
نظرات

 خطی کشید روی تمام سوال ها

تعریف ها ، معادله ها ، احتمال ها
 
خطی کشید روی تساوی عقل و عشق
 
خطی دگر به قاعده ها و مثال ها
 
خطی دگر کشید به قانون خویشتن
 
قانون لحظه ها و زمان ها و سال ها
 
از خود کشید دست و به خود نیز خط کشید
 
خطی به روی دفتر خط ها و خال ها
 
خط ها به هم رسید و به یک جمله ختم شد
 
با عشق ممکن است تمام محال ها
 
فاضل نظری
تعداد بازدید از این مطلب: 186
موضوعات مرتبط: فاضل نظری , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : شورای مرکزی
تاریخ :
نظرات

 نیمی از خیره سری ھای مرا در کل نکرد

ھیچ مجنونی چو من دیوانگی اش گل نکرد

عاشقی را زندگی کردم نه بازی ، ھیچ کس
 
تا به حال اینقدر خود را غرق در اینُرل نکرد
 
آنچه من دارم اگر صبر است اسم کوچکش
 
بی گمان ایوب با عنوان یک سمبل نکرد
 
این منم ھمزادت آن مردی که توی آینه
 
جای خود ھر وقت با تو روبرو شدُھل نکرد
 
باز کردم اخم ھایت را و می نازم به خود
 
آن گره را که کسی تا حال حتی شل نکرد
 
خدمتی که چشمھای تو به مستی کرده است
 
بی گمان در طول دوران کاشف الکل نکرد
 
شعر از جواد منفرد
تعداد بازدید از این مطلب: 188
موضوعات مرتبط: جواد منفرد , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : شورای مرکزی
تاریخ :
نظرات

 نیستی اینجا کسی مثل تو با من خوب نیست

بعد تو دیگر برایم هیچ کسی محبوب نیست
 
سفره ام وقتی پر از محصول چشمان تو است
 
نخل های شهر بم خرمایشان مرغوب نیست
 
شهر آرام است و چشمم تووی چشم دیگران
 
چشم این ها مثل چشمان تو شهرآشوب نیست
 
نیمه پربودن لیوان برای دلخوشی است
 
نیمه ی دیگر که خالی می شود،محسوب نیست؟
 
زیر باران می روم بی چتر،مغرورم هنوز
 
اصلا از این اشک ها ،چشمان من مرطوب نیست
 
تازه باور کرده ام هرچند دیر است اعتراف
 
آنکه می بازد پیاپی درپی است،مغلوب نیست
 
قبل از این هم گفته بودم من مترسک نیستم
 
اینکه می بینی نشته روبرویت چوب نیست
 
گونه های تو دوسیب طعم قلیان من است
 
غیر تو با من کسی در کافه ی زرجوب نیست
 
(فواد میر شاه ولد)
تعداد بازدید از این مطلب: 207
موضوعات مرتبط: فواد میرشاه ولد , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : شورای مرکزی
تاریخ :
نظرات

 واي از آن شب که تو مھمان شده باشي جايي

مست با اين، بغِل آن شده باشي جايي
 
بله! يک روز تو ھم حال مرا مي فھمي
 
چونکه در آينه حیران شده باشي جايي
 
بي گناھيست که تھمت زده باشند به او
 
باد، وقتي که پريشان شده باشي جايي
 
ماِه من! طايفه ي روزه بگیران چه کنند؟
 
شب عیدي که تو پنھان شده باشي جايي
 
صورت پنجره در پرده نباشد از شرم
 
کاش! وقتي که تو عريان شده باشي جايي
 
من نشستم برويِ مي بخري برگردي
 
ترسم اين است مسلمان شده باشي جايي!
 
شعر از مھدي فرجي
تعداد بازدید از این مطلب: 192
موضوعات مرتبط: مهدی فرجی , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : شورای مرکزی
تاریخ :
نظرات
امشب خدا از آسمان، تا خاک پایین آمده

همــراه با او هر فرشته غرق ِ آمین آمده

هر یک برهنه پا و نیلی پوش با شمعی بدست

با بالهـــای ِ نقـــره ای، زیبــــا و غمگیـــن آمده

از کهکشانــی دورتـــر، چشمان ِ خیس ِ "رابعه"*

غرق ِ "فروغ" ِ اشک با صد خوشه "پروین" آمده

غوغاست دور ِ نام ِ تو از آسمانهـــا تا زمین

هر کس پی ِ دلداری و در فکر ِ تسکین آمده

آرام پلکت را ببند و گریه کن بر خاطرات

یک زن شبیه ِ مادرت بالای ِ بالین آمده

از بس کــه نوشیدی فقط از شوکران ِ زندگی

حالا که مرگ آمد به کام ِ تو چه شیرین آمده

شاید هزاران سال باید بگذرد چون تو زنی

از نو غزلخان باشد و گویند: "سیمین" آمده

------

* رابعه دختر کعب قزداری، که به رابعه بلخی شهرت داشت شاعر پارسی گوی سده چهارم هجری

 

تعداد بازدید از این مطلب: 275
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : شورای مرکزی
تاریخ :
نظرات
لذت مرگ نگاهی ست به پایین کردن

بیـن روح و بدن ات فاصله تعیین کردن

نقشه می ریخت مرا از تو جدا سازد "شک"

نتوانست،  بنا  کـــرد  بــــه  توهیـــن کردن

زیـــر بار غم تـو داشت کسـی له می شد

عشق بین همه برخاست به تحسین کردن

آن قدر اشک به مظلومیتم ریخته ام

که نمانده است توانایی نفرین کردن

"با وفا" خواندم ات از عمد که تغییر کنی

گاه در عشق نیــاز است به تلقین کردن

"زندگی صحنه ی یکتای هنرمندی ماست"

خط مزن نقش مرا مـوقـــع تمریــن کردن!

وزش باد شدید است و نخ ام محکم نیست!

اشتباه  است  مرا  دورتر  از  ایـــن  کردن

تعداد بازدید از این مطلب: 170
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : شورای مرکزی
تاریخ :
نظرات
از اوّل فکر می‌کردم که شاید کار می‌خواهند

ولی نه؛ دست‌ها چاقوی ضامن‌دار می‌خواهند

مبادا بی‌هوا برگردی از این جاده ی بن‌بست

برای مصرف اکسیژنت آمـــار می‌خواهند

نفس را حبس کن در خاک تا سرزنده‌تر باشی

کــه بعدِ جیره‌بندی لاجرم این‌بار می‌خواهند...

کجــا بودم؟ بله، در خاطـــرم مانده‌ست تاریکی

صداهایی که هر شب از شبح، اقرار می‌خواهند

پس از طوفان به خود گفتم: چرا ویران نشد شهرم؟

ولـــی یادم نبـــود آوارها دیــــوار می‌خواهند

تعداد بازدید از این مطلب: 253
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : شورای مرکزی
تاریخ :
نظرات

  ﺍﻧﺘﻬﺎﯼ ﺷﮏ ﺍﮔﺮ ﺍﻧﮑﺎﺭ ﺑﺎﺷﺪ ﺑﻬﺘﺮ ﺍﺳﺖ

ﻫﺮ ﺧﻄﺎﯼ ﻓﺎﺣﺸﯽ ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺑﺎﺷﺪ ﺑﻬﺘﺮ ﺍﺳﺖ
ﻣﻬﺮ ﮐﺲ ﺭﺍ ﺑﯽ ﮔﺪﺍﺭ ﺍﺯ ﻗﻠﺐ ﺧﻮﺩ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﻧﮑﻦ
ﻗﺒﻞ ﻫﺮ ﺍﺧﺮﺍﺝ ﺍﮔﺮ ﺍﺧﻄﺎﺭ ﺑﺎﺷﺪ ﺑﻬﺘﺮ ﺍﺳﺖ
ﻫﺮ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺁﺭﺩ ﺩﻟﯽ ﺍﺯ ﺳﻨﮓ ﺭﺍ
ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﺻﺪﻕ ﺍﮔﺮ ﻣﮑﺎﺭ ﺑﺎﺷﺪ ﺑﻬﺘﺮ ﺍﺳﺖ
ﺑﯿﻢ ﺧﻮﺍﺏ ﺁﻟﻮﺩﮔﯽ ﺩﺍﺭﺩ ﻣﺴﯿﺮ ﻣﺴﺘﻘﯿﻢ
ﺭﺍﻩ ﺍﮔﺮ ﭘﺮﭘﯿﭻ ﻭ ﻧﺎﻫﻤﻮﺍﺭ ﺑﺎﺷﺪ ﺑﻬﺘﺮ ﺍﺳﺖ
ﺭﻭﺑﺮﻭﯼ ﺧﺎﻧﻪ ﻭﻗﺘﯽ ﻫﺮﺯﻩ ﭼﺸﻤﯽ ﺧﺎﻧﻪ ﮐﺮﺩ
ﺟﺎﯼ ﭼﺸﻢ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﺩﯾﻮﺍﺭ ﺑﺎﺷﺪ ﺑﻬﺘﺮ ﺍﺳﺖ
ﺑﻮﺳﻪ ﺑﺎﺍﮐﺮﺍﻩ ﺷﯿﺮﯾﻦ ﺗﺮ ﺯ ﺁﻏﻮﺵ ﺭﺿﺎﺳﺖ
ﮔﺎﻩ ﺟﺎﯼ ﺍﺧﺘﯿﺎﺭ ﺍﺟﺒﺎﺭ ﺑﺎﺷﺪ ﺑﻬﺘﺮ ﺍﺳﺖ
ﺑﻮﺳﻪ ﻫﺎﯼ ﻣﺨﻔﯿﺎﻧﻪ ﻏﺎﻟﺒﺎ ﺷﯿﺮﯾﻦ ﺗﺮﻧﺪ
ﭘﺸﺖ ﭘﺮﺩﻩ ﺩﺳﺖ ﺍﮔﺮ ﺩﺭ ﮐﺎﺭ ﺑﺎﺷﺪ ﺑﻬﺘﺮ ﺍﺳﺖ
ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭﻡ ﺩﺭ ﺍﻣﺎﻧﯽ ﺍﺯ ﮔﺰﻧﺪ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭ
ﮔﻞ ﻣﯿﺎﻥ ﺑﺎﺯﻭﺍﻥ ﺧﺎﺭ ﺑﺎﺷﺪ ﺑﻬﺘﺮ ﺍﺳﺖ
ﮔﯿﺴﻮﺍﻧﺖ ﺭﺍ ﺑﭙﯿﭻ ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺭ ﺩﻭﺭ ﮔﺮﺩﻧﻢ
ﮔﺎﻩ ﺍﮔﺮ ﺍﻋﺪﺍﻡ ﺩﺭ ﺍﻧﻈﺎﺭ ﺑﺎﺷﺪ ﺑﻬﺘﺮ ﺍﺳﺖ
ﺗﺎ ﺑﮕﯿﺮﯼ ﭘﺎﺳﺨﺖ ﺭﺍ ﺧﯿﺮﻩ ﺩﺭ ﭼﺸﻤﻢ ﺷﺪﯼ
ﮔﺎﻩ ﭘﺮﺳﺶ ﻫﺮﻗَﺪَﺭ ﺩﺷﻮﺍﺭ ﺑﺎﺷﺪ ﺑﻬﺘﺮ ﺍﺳﺖ
ﭼﺸﻢ ﻋﺎﺷﻖ ﭼﻮﻥ ﻧﺪﺍﻧﺪ ﻗﺪﺭ ﺭﻭﺯ ﻭﺻﻞ ﺭﺍ
ﺩﺍﺋﻤﺎ ﺩﺭ ﺣﺴﺮﺕ ﺩﯾﺪﺍﺭ ﺑﺎﺷﺪ ﺑﻬﺘﺮ ﺍﺳﺖ
ﺷﮑﻮﻩ ﻫﺎﯼ ﮐﻬﻨﻪ ﺍﻣﺎ ﭼﻮﻥ ﻟﺤﺎﻓﯽ ﭼﺮﮐﻤُﺮﺩ
ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻫﻢ ﮔﻮﺷﻪ ﯼ ﺍﻧﺒﺎﺭ ﺑﺎﺷﺪ ﺑﻬﺘﺮ ﺍﺳﺖ
ﻗﯿﻤﺖ ﺩﻧﯿﺎﯼ ﺟﺎﻭﯾﺪﺍﻥ ﺑﻬﺎﯼ ﻣﺮﮒ ﻧﯿﺴﺖ
ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺗﻨﻬﺎ ﻫﻤﯿﻦ ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺑﺎﺷﺪ ﺑﻬﺘﺮ ﺍﺳﺖ
ﺍﺻﻐﺮ ﻋﻈﯿﻤﯽ ﻣﻬﺮ
تعداد بازدید از این مطلب: 284
موضوعات مرتبط: اصغر عظیمی مهر , ,
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1


نویسنده : شورای مرکزی
تاریخ :
نظرات

 گوشه‌ی ابرو که با چشمت تبانی می‌کند


این دل خامــوش را آتش فشانــی می‌کند

عاشقت نصف جهــان هستند، اما آخرش

لهجه‌ات آن نصفه را هم اصفهانی می‌کند

چای را بی پولکی خوردن صفـا دارد، اگر

حبه قندی مثل تو شیرین زبانی می‌کند

گاه می‌خواهد قلم در شعر تصویرت کند

عفو کن او را اگر گاهــی جوانی می‌کند

روی زردی دارم اما کس نمی‌داند درست

آنچه با من عطر شالــی ارغوانی می‌کند

عاشق چشمت شدم، فرقی ندارد بعد از این

مهربانــــی مــی‌کند ،  نامهربانـــــی مـی‌کند

مــاه من! شعرم زمینی بــود اما آخرش

عشق تو یک روز ما را آسمانی می‌کند
(قاسم صرافان)
تعداد بازدید از این مطلب: 184
موضوعات مرتبط: قاسم صرافان , ,
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1


وبلاگ انجمن ادبی حافظ ، خانه دوم اعضای انجمن و مهمانخانه دوستان و علاقه مندان به شعر و ادب فارسی است . این وبلاگ با تلاش شورای مرکزی انجمن و جهت اطلاع رسانی فعالیتهای این انجمن کهنه کار و معرفی هنرمندان عضو می باشد . از تمام شما دوستان و علاقه مندان خواهشمندیم جهت گسترش فعالیت این وبلاگ با ما همکاری کرده و با معرفی و لینک این وبلاگ در وبلاگ و سایت خود ما را در این دنیای مجازی یاری نمایید . لازم به ذکر است استفاده از مطالب این وبلاگ با ذکر منبع برای عموم آزاد می باشد . (با تشکر فراوان ) (شورای مرکزی ) . ............................... . زمان برگزاری جلسات هفتگی : دوشنبه ها ساعت 4 تا 6عصر آدرس : استان گلستان،گنبد کاووس،خیابان هنر،پشت دانشگاه پیام نور، اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی ، انجمن ادبی ..


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود